ضرورت دين از نظرگاه عقل «ويژه جوانان»
مؤلف: محمّد رضا كريمي والا
نام كتاب: ضرورت دين از نظرگاه عقل
مؤلف: محمّد رضا كريمي والا
صفحه آرا: اميرسعيد سعيدي
ويراستار: رضا ديلمي
ناشر: انتشارات مسجد مقدّس جمكران
تاريخ نشر: زمستان 1386
نوبت چاپ: اوّل
چاپ: اسوه
تيراژ: 3000 جلد
قيمت: 550 تومان
شابك: 2 - 129 - 973 - 964 - 978
مركز پخش: انتشارات مسجد مقدّس جمكران
فروشگاه بزرگ كتاب واقع در صحن مسجد مقدّس جمكران
تلفن و نمابر: 7253700، 7253340 - 0251
قم - صندوق پستي: 617
«حق چاپ مخصوص ناشر است»
دين به معني آييني الهي كه مشتمل بر مجموعه اي از تعاليم اعتقادي، اخلاق، قوانين ومقررات است؛ در حيات بشري چه جايگاه و ضرورتي دارد؟
آيا دين براي بشر، حياتي و جايگزين ناپذير است؟
آيا كنار نهادن آموزه هاي ديني از عرصه هاي فردي و اجتماعي بشر، انديشه اي بي اساس و باطل است؟
آيا مي توان ثابت كرد، كساني كه آموزه هاي ديني را از زندگي خود منها كرده اند با مخاطرات غير قابل جبران و تحمّل ناپذيري مواجه اند؟
آيا مي توان نقش دين را در تنظيم برخي رفتارهاي اخلاقي، جهت ايجاد آرامش روحي افراد و سفارش به بعضي قوانين اجتماعي محدود كرد، و مدعي شد كه به هر ميزان كه متفكّران و انديشمندان در سايه رشد علمي و عقلي به نيازهاي بشر پاسخ داده و مشكلات او را از طريق راهكارهاي روان شناختي و جامعه شناختي حلّ مي كنند، عرصه دين تنگ تر و محدودتر مي شود؟
آيا مي توان دوراني فرض كرد كه به طور كلّي راهكارهاي ديني در زمينه هاي مختلف، متروك و شيوه هاي بشري جايگزين آن شده و انسان مستقل از هدايت هاي فرا بشري، امور خود را تدبير كند؟!
اين قبيل سؤالات؛ از جمله پرسش هاي اساسي و مهمّي مي باشد كه پيرامون اصل دين، خصوصاً در قرون
اخير مطرح شده است. قروني كه پيشرفت هاي قابل ملاحظه بشر در حلّ بسياري از معضلات و مجهولات ديرنه اش در عرصه هاي علوم انساني و طبيعي، او را مدّعي، بلكه اميدوار كرده كه خواهد توانست با اتّكاء به ابزارهاي معرفتي خود، مشكلات روحي رواني و اجتماعي خود را به نحو مطلوبي حلّ و به تدريج ضرورت راهكارهاي آسماني را در حيات خويش منتفي سازد.
بدين سان، اثبات ضرورت آموزه هاي آسماني براي تمام ادوار بشر، محتاجِ تحقيقي عالمانه است.
نوشتار حاضر تكاپويي است در اين راستا تا از منظر عقل و بهره گيري از براهين پنج گانه آن، ضرورت دين را از ابعاد مختلف به بحث گذارد و اثبات نمايد كه تا ابد، دين براي بشر، امري حياتي و بي بديل خواهد بود.
اثبات ضرورت دين براساس فطرت حق جوي انسان در نهاد انسان ميل ها و گرايش هاي مقدّسي وجود دارد كه زمينه ساز بسياري از رفتارهاي اختياري انسان مي باشند.
اين ميل ها و گرايش ها وجه تمايز انسان از غير انسان و شدت و ضعف هر يك، ملاك ارزيابي انسان ها و معيار تعالي و شايستگي افراد، در كنار معيار عقل مي باشد.
از جمله اين تمايلات و گرايش ها عبارتند از:
1 - ميل يا گرايش به «فضيلت ها»؛ نظير ميل به «تعاون»، «ايثار»، «احسان و بخشش» و... كه اين قبيل فضايل وقتي موضوعيت مي يابند كه انسان در اجتماع و همراه با ديگران باشد.
و نيز، ميل به «صبر»، «راستي و صداقت»، و «عفت و پاكدامني» و... كه در حال فردي انسان نيز موضوعيت دارند.
2 - ميل يا گرايش به «زيبايي ها»؛
انسان فطرتاً زيبا دوست و هم زيبا آفريده شده است و از آلودگي ها و زشتي ها بيزار، و از مناظر زيباي طبيعت
لذّت مي برد.
3 - ميل يا گرايش به «خلاّقيت و نوآوري»؛
براساس اين گرايش؛ انسان فطرتاً از امور نو و بي بديل استقبال مي كند و مايل است كاري بي سابقه و سرآمد انجام دهد.
4 - ميل يا گرايش به «پرستش»؛
انسان فطرتاً به موجودي كه در فضائل و زيبايي ها سرآمد است، حُبّ و علاقه دارد. اگر اين حُبّ و علاقه با پي بردن به عمق كمالاتِ چنين موجودي فزوني يابد، انسان به او عشق خواهد ورزيد و نتيجه اين عشق، تمايل دروني انسان به پرستش خواهد بود. و از اين روست كه پرستش حقيقي، وقتي است كه عاشقانه باشد.
5 - ميل يا گرايش به «حقيقت»؛
از مؤثرترين گرايش هاي مقدّس در نهاد انسان، گرايش به حقيقت يا حسّ كاوش و حقيقت جويي است.
اين حسّ كه از اوّل كودكي فعليّت يافته و كودك را به پرس و جو از رويدادها و حقايق پيرامون سوق مي دهد؛ مثل همه گرايش هاي ديگر، بسته به اين كه چه ميزان انسان به آن توجّه كرده و آن را پرورش داده باشد، «شدّت وضعف» خواهد داشت.
اين گرايش در غالب متفكّران و دانشمندان، ظهوري بسيار مؤثّر، فعّال و نيرومند دارد و حتّي تا واپسين لحظات، آنان را به تكاپوي فهم حقايق بر مي انگيزاند.
برهان نخست بر ضرورت دين، متمركز بر بحث، پيرامون فعاليّت هاي اين گرايش است.
توضيح برهان:
از مهمّ ترين مسائلي كه «گرايش به حقيقت» همواره، انديشه انسانِ حقيقتِ طلب را - به عنوان مهمّ ترين دغدغه فكري - با آنها درگير كرده و براي يافتن پاسخي مناسب او را به تلاش و كنكاش عالمانه وامي دارد؛ پيرامون حقايق چهارگانه مي باشد:
1 - حقيقت انسان؟
گرايش به حقيقت اين پرسش را مقابل هر انساني طرح مي كند كه
آيا حقيقت او همين وجود جسماني و ظاهري است؟
اگر حقيقت انسان جسم او باشد مي بايست هرانساني در طول عمر خويش، نه يك فرد بلكه افراد گوناگون باشد؛ زيرا وجود جسماني دائم در حال تغيير و دگرگوني است و هر از چند گاهي به طور كلّي نو مي شود.
به عنوان مثال اندام جسماني كسي كه در سنّ بيست سالگي است، همان اندام جسماني او در ده سال قبل نيست و در دوران هاي بعد نيز جسم او بارها تجديد خواهد شد.
در واقع وجودهاي جسماني قالب هايي هستند كه به تدريج جايگزين يكديگر مي شوند.
بدين رو نمي توان حقيقت انسان را در وجود جسماني او جست و جو كرد. پس حقيقت انسان چيست؟
اهميّت اين شناخت آنگاه بيشتر رخ مي نمايد كه هدف از فهم حقيقت انسان پي بردن به عوامل و زمينه هاي رشد و تعالي او باشد. مسلماً اين عوامل و زمينه ها، بي آنكه حقيقت انسان معلوم شود؛ قابل شناسايي نخواهند بود و همان گونه كه اگر حقيقت يك گياه شناخته نشود زمينه هاي رشد و باروري آن فهميده نمي شود و ممكن است در جايي كه مناسب با رشد آن نيست غرس و در نتيجه پژمرده و خراب شود؛ حقيقت انسان نيز به عنوان حقيقتي واقعي، از آن رو كه در هر زمينه اي قابل رشد و تعالي نيست؛ ضروري است شناخته شود تا زمينه ها و عوامل رشد وتعالي آن به درستي فراهم شود.
2- حقيقت مبدأ انسان؟
انسان به طور مسلّم مي داند كه هستي پر رمز و راز او از عدم نيامده است، زيرا عدم، يعني نيستي و از نيستي، هرگز هستي پديدار نمي شود.
پس مبدأ انسان بايد «امري وجودي» باشد و اين امر وجودي به طور حتم،
طبيعت لاشعور نخواهد بود. چون نظم و هماهنگي بسيار ژرف و پيچيده اي كه در وجود انسان مي باشد، نشانه آگاهي و شعورِ بسيار بالاي سازنده اوست كه با چنين علم كاملي انسان را آفريده و براي او هدفي عالمانه و دقيق در نظر گرفته است.
گرايش به حقيقت، هر انساني را به تلاش براي يافتن مبدأ و آشنايي با خالق، به تكاپو و حركت در مي آورد و در درون او براي شناخت شيوه درست ارتباط با خالق و سپاس از نعمت هايش، انگيزه اي نيرومند ايجاد مي نمايد.
3- حقيقت وظايف انسان؟
حسّ حقيقت جوي انسان مي پرسد: آيا وظايف انسان، منحصر در اعمالي چون خوردن و خوابيدن و ارضاء غرائض و شهوات است؟! همان اعمالي كه برخي حيوانات آن را بهتر و كامل تر انجام مي دهند؟
در اين صورت انسان بايد خود را از جمله حيوانات و يا حتيّ پست تر از آنها بداند و حال آنكه به طور قطع، انسان خود را موجودي شريف تر و در رتبه اي والاتر از حيوانات مي داند.
گاه نهاد حقيقت طلبِ انسان مي پرسد: آيا آدمي آفريده شده است تا به سان رُباتي پيشرفته، همواره مشغول انجام يكسري كارهاي تكراري و گذرا شود و با كهولت سنّ و از دست دادن قواي جسماني، از رده خارج شده و بازنشسته شود؟
آيا انسان مي تواند خود را همانند ماشين فرض كند وشبانه روز در صدد اجراي برنامه هاي ديكته شده و تكراري خود باشد؟!
هرگز انسان نمي تواند كارايي و وظايف خود را منحصر در اموري بداند كه ديگر موجودات آن را در برخي موارد، دقيق تر از انسان انجام مي دهند.
هرگز انسان خود را ماشين وار تصوّر نمي كند و ترديدي ندارد كه كارايي حقيقي و وظايف او، اموري بسيار والا
و شريف است.
گرايش به حقيقت جويي، اين انگيزه را به طور جدّي در انسان بوجود مي آورد كه چيستي وظايف و كارايي انسان را كشف نمايد و بفهمد كه براي پيمودن كدام مسير و رسيدن به كدام هدف، آفريده شده است؟
4- حقيقت فرجام انسان؟
آيا هدف از خلقت و مسير زندگي انسان، مردن و پوسيدن و خاك شدن است؟ انسان مي داند جسمي كه زير خاك مدفون مي شود، قالبي است كه نظير آن، بارها در طول عمر عوض شده است، و در نهايت با آخرين قالب، چند صباحي مأنوس بوده و با مرگ، آن را ترك خواهد.
پس انسان با مردن، نابود نمي شود و آنچه دفن مي شود و بعد از مدّتي، پوسيده و متلاشي مي شود حقيقتِ انسان نيست. در واقع انسان پس از فرارسيدن مرگ، وارد مرحله و جايگاهي متفاوت با دنيا مي شود. و در آن جايگاه جديد، مسير زندگي خود را طي خواهد نمود.
وجود چنين مرحله اي است كه يكي ديگر از مجهولات و سؤالات اساسي انسان را ظاهر مي سازد و آن پي بردن به حقيقت جايگاه ابدي است كه دير يا زود مسافر آن خواهد بود.
فهم حقايق چهارگانه فوق از دغدغه هاي اساسي هرانساني بوده و از ديرباز، فطرت حقيقت جوي انسان، انديشه بشر را در تكاپوي پاسخي صحيح به اين سؤالات برانگيخته است.
اما پاسخ هاي ناشي از فهم محدود انسان، پيرامون چنين سؤالات مهمّي نتوانسته به تنهايي فطرت حقّ جوي او را قانع كند و اتّكاء به اين فهم محدود، گاه او را به گمراهي هاي اسف باري نيز دچار ساخته است.
از اين رو، عقل حكم مي كند به ضرورت يادگيري تعليمات فرا بشري، در قالب مجموعه اي كه از دخالت هاي ذهني
انسان به دور باشد و آن مجموعه باارزش، دين نام دارد، اين تعليمات بايد از سوي وجودي با دانش مطلق و به دور از هرگونه نقص و خطا باشد تا انسان را در يافتن اين حقايق، دستگيري و حيات او را معنادار و هدفمند نمايد.
شبهه اي بر صحت برهان:
ممكن است اشكال و سؤالي مطرح شود كه در عصر كنوني، برخي از مردم، بدون احساس نياز به پاسخي صحيح و عالمانه به اين پرسش ها و بي آنكه خود را درگير كشف چنين حقايقي كنند؛ زندگي راحت و بي دغدغه اي دارند.
لذا چگونه مي توان، ادعاي وجود انگيزه اي دروني در وجود هرانساني براي يافتن پاسخي قانع كننده به اين پرسش ها نمود؟
پاسخ آنكه؛ در ابتداي برهان گفتيم؛ در نهاد انسان، گرايش هايي است كه وجود آن ها نه تنها نشانه تمايز انسان از غير انسان مي شود بلكه شدّت و ضعف اين خواسته ها و تأثير آنها بر رفتار آدمي، ملاك سنجشِ برتري و شايستگي افراد مي باشد.
بي ترديد كسي كه به خواسته ها و گرايش هاي مقدّس فطرت خويش، پاسخ مثبت داده و درصدد تقويت و توانمند ساختن اين گرايش هاست، رفتارهايي ارزشمند و ستوده خواهد داشت و متقابلاً، كسي كه نسبت به اين گرايش ها بي اعتنا بوده و به آنها پاسخ منفي داده است، رفتارهايي خالي از ارزش و شايستگي خواهد داشت، هر چند كه زندگي به ظاهر خوش و با لذّتي هم داشته باشد.
بنابراين، تأثير گرايش هاي مقدّس در رفتارهاي آدمي، بستگي به ميزان توجّه انسان به اين خواسته ها و گرايش ها، دارد چه بسا ممكن است كسي در اثر بي توجّهي هاي مكرّر به اين گرايش ها، نه تنها موجب تضعيف بلكه زمينه خاموشي و بي اثر شدن آنها را فراهم نمايد و تمايلي
در وجود خود از گرايش هاي مقدّس احساس نكند.
چنين انساني در واقع، حقيقت گوهريني را در وجود خود از دست داده است در حالي كه مي توانست با حفظ آن، شايستگي ها و برتري ها را براي خويش پديدار سازد.
بر اين اساس، قبول داريم كه برخي بدون كمترين مشغله فكري و احساس نياز به بياني صحيح و عالمانه در مورد حقايق چهارگانه؛ زندگي راحت و بي دغدغه اي دارند، و با محدود كردن وظايف خود در خور و خواب و خشم و شهوت، نظير ديگر جانداران، چند صباحي را با شادي و لذّت سپري مي كنند و در واقع چنين اشخاصي فقط شبيه انسان مي باشند، امام علي عليه السلام درباره اين گونه از انسانها فرمودند:
«الصُّورَةُ صُورَةُ انسانٍ وَالقَلبُ قَلبُ حيوانٍ، لاَيعرِفُ بَابَ الهُدَي فَيتَّبِعَهُ وَلاَ بَابَ العَمَي فَيصُدَّ عَنه وَ ذلكَ مَيِّتُ الأحياءِ»(1)
صورتش به صورت انسان مي ماند، اما در سينه اش قلب حيواني مي تپد. نه راه هدايت مي شناسد تا پيروي كند و نه راه خطا و باطل را مي داند كه از آن بپرهيزد، در حقيقت او مرده اي است در ميان زندگان.
انسانِ مورد بحث در اين برهان، چنين افرادي نيست.
سخن در اين برهان در مورد آنهايي است كه ميل به حقيقت را در وجود خويش از بين نبرده، بلكه خود را موجودي انديشمند مي دانند كه هر لحظه در برابر انواع خواهش هاي دروني و مطالبات بيروني، تلاش مي كنند بهترين و درست ترين را انتخاب كنند و مي كوشند با يافتن حقايق، درست ترين معيارها را در موضع گيري ها و انتخاب هاي خود اعمال نمايند.
در وجود چنين انسان هايي، گرايش به حقيقت خاموش نيست و دائم آنان را در تكاپوي كشف حقايق بر مي انگيزاند و تا يافتن پاسخي قانع كننده، آرام و قرار
نمي گيرد.
اثبات ضرورت دين بر مبناي ميل به جاودانگي در انسان اثبات «ضرورت دين» در اين برهان بر اساس توجّه به دو ويژگي عمده انسان است؛ اين دو ويژگي عبارتند از:
1 - فرار از نيستي ها وحبّ بقا؛
اگر كسي كه در جاده اي خاص در حال رانندگي است مطّلع شود كه اين مسير نه تنها او را به هدف نمي رساند بلكه او را با خطرات جبران ناپذيري مواجه خواهد كرد، بي ترديد، تمايلي براي ادامه مسير نخواهد داشت.
همچنين اگر دانش آموزي با خبر شود كه مدرسه تعطيل است وخبري از كلاس و درس نيست؛ بي گمان انگيزه اي براي رفتن به مدرسه در او نخواهد بود.
در واقع آنچه در انسان، انگيزه حركت ايجاد مي كند و در تحمّل سختي هاي مسير او را استوار مي دارد، هستي ها و بودن هاست.
بنابراين انسان در هركاري، طالب هدفي است كه بهره اي از «هستي» دارد. و به عبارتي ديگر انسان ذاتاً از «نيستي»ها گريزان است و با تمام توان مي كوشد كه هميشه با هستي ها همراه باشد.
به همين خاطر اگر كسي دائم خود را از رسيدن به هستي ها ناتوان و درمانده يابد و زندگي خود را سراسر ناكامي و از دست دادن بداند، سرانجام از زندگي خويش خسته و مأيوس مي شود و ممكن است تصميم بگيرد كه به زندگي پر از نيستي خود پايان دهد به اين خيال كه بتواند خود را از محاصره «نيستي ها» و ناكامي ها نجات دهد.
در واقع چنين انساني نمي خواهد خود را نيست و نابود كند؛ بلكه به خيال خود مي خواهد خود را از «نيستي»ها نجات دهد.
پس انسان از نيستي ها گريزان است، خصوصاً از نيستي عزيزترين هستي خود.
2 - دلبستگي انسان به شايسته ترين هدف؛
روشن
شد كه انسان طالب «هستي» است و از «نيستي» گريزان است. اما ويژگي دوّمي نيز در نهاد انسان است كه او را از حركت به سمت هرنوع «هستي» باز مي دارد.
اين ويژگي انسان را وادار مي كند كه در صدد شناخت و رسيدن به هدفي باشد كه از هدف هاي ديگر شايسته تر بوده و ارزش تحمّل زحمات و سختي هاي مسير را داشته باشد.
براين اساس، انسان اقدام به سنجش و ارزيابي اهداف كرده و بعد از تحقيق و پرس و جو، هدفي خاصّ را بر مي گزيند وسعي مي كند با دلائل و توجيهات گوناگون، تلاش ها و سختي هاي رسيدن به هدف انتخابي خود را منطقي و عقلاني جلوه دهدو در وجود خويش، انگيزه و علاقه لازم براي حركت به سوي آن را ايجاد كند.
بر اساس اين دو ويژگي مهمّ، يعني فرار از نيستي ها و طلب هدفي شايسته كه اميد به آن، تحمّل سختي ها و مرارت ها را سهل و گوار نمايد، انسان نه تنها «نيستي» گريز و «هستي» گراست؛ بلكه هر هستي را نيز شايسته انتخاب و گزينش نمي داند، چرا كه هر نوع هستي، ارزش تحمّل موانع و مشكلات فرا رويش را ندارد.
حال، آيا انسان با اين دو ويژگي مهمّ كه در دلبستگي هاو اميدهاي او تأثيرگذار و نقش آفرين اند؛ مي تواند در محدوده اين دنيا، دل بسته و اميدوارِ «هستي اي» باشد كه از ارزش واقعي برخوردار بوده و براي او در تحمّل سختي ها و مرارت ها، اراده اي محكم و پايدار ايجاد كند؟!
انسان به كدامين هستي ناپايدار دنيا مي تواند دل ببندد؟ مگر دنيا با هر آنچه كه دارد فاني و گذرا نمي باشد؟
آيا انسانِ واقع نگر، با تمام وجود، دلبسته جاه و جبروت و شهرت دنيايي مي شود
و آنگاه با تمام توان براي فتح سعي و تلاش مي كند؟
آنان كه با گذاردن مشكلات و تحمّل سختي ها، توانسته اند به هستي هاي دنيوي برسند چه تضميني دارند كه دوران مشكلات و نگراني هايشان، همگي سرآمده است و با خيال راحت مي توانند مدّعي شوند كه به خواسته دل رسيده اند؟!
ترديدي نيست كه دنيا با هر درجه و مقامش بي دغدغه و راحت در اختيار كسي نيست و آرامش چند روزه اش با انواع اضطراب ها ونگراني ها درآميخته است.
ترديدي نيست كه دنيا، انسانِ دلبسته خود را در حسرت آسايش و آرامش واقعي، وامي گذارد و پس از مرگ در اوج تنهايي و غربت در بين خاك هاي گران، نيست مي گرداند.
پس هرگز دنيا پاسخي براي انساني كه خواسته دروني وي رسيدن به هستي ها و دلبستگي هاي پايدار و ابدي است، ندارد.
دنيا نمي تواند دلخوشي حقيقي براي انسان به ارمغان آورد تا تحمّل مرارت ها و سختي هاي آن ارزش واقعي و ذاتي پيدا كند و از سوي ديگر نمي تواند پاسخي مناسب به حبّ بقاء آدمي داشته و هستي او را به طور دائمي تضمين نمايد.
از اين رو هرگز انسان واقع نگر خود را محدود به اين دنيا نمي داند.
از منظر انسان واقع نگر در پس اين دنيا، به طور حتم، وادي ديگري در انتظار است كه از يك سو، ظرف مناسبي براي پاسخ به ميل بقاء او مي باشد، يعني «ابدي و جاودانه» است واز سوي ديگر در بردارنده پاداش هاي ارزنده اي است كه در خور تلاش هاي انسان بوده و مي تواند آرامش حقيقي را براي او به وجود آورد.
انسان، بر اساس چنين باوري، مي داند كه دنيا جايگاهي موقّت و دالان عبور است و او حقيقتاً براي وادي ديگري است. لذا با تمام
وجود مي خواهد كه آن وادي را بشناسد، با شرايط و ويژگي هاي آن آشنا شود و بداند كه براي دست يابي به آرامش هاي واقعي و پايدار آن چه بايد كرد تا با انگيزه اي پايدار و شوقي مضاعف، فعاليت هاي خويش را به اميد دستيابي به اهدافي ارزشمند و شايسته، سامان دهد.
اهميّت كسب اين آگاهي آن گاه بيشتر رخ مي نمايد كه انسان آن وادي را بر خلاف دنيا فنا ناپذير و ابدي بداند.
اما آيا انسان مي تواند با اتّكاء به فهم و عقل محدود خويش از چگونگي حيات ابدي مطّلع شود؟! كدامين دانش پيشرفته مي تواند به مجهولات و سؤالات انسان در مورد آن جهان پاسخي صحيح و قانع كننده دهد و گوياي چگونگي تأثير اعمال دنيوي در آن عالَم جاودانه باشد؟!
بنابراين، لازم است، خداوند حكيم كه آگاه به اين نياز اساسي انسان است از طريقي مطمئن وي را از حقيقت حيات ابدي و چگونگي تأثير اعمال دنيوي در آن عالم مطلع سازد و با ارسال مجموعه اي از معارف (دين) انسان را براي رسيدن به سعادتي پايدار راهنمايي كند. بدين ترتيب مي توانيم به ضرورت «دين» كه مشتمل بر چنين معارفي است واقف شويم.
اثبات ضرورت دين بر مبناي نياز انسان به زندگي اجتماعي مطلوب انسان موجودي است اجتماعي و در اين ويژگي با حيوانات اجتماعي زيست، مشترك است، با اين تفاوت كه حيوانات اجتماعي زيست مصالح اجتماعي خود را به طور غريزي تشخيص مي دهند و از روي غريزه به آن مصالح به طور كامل عمل مي كنند، ولي انسان نه تنها از روي غريزه از مصالح اجتماعي خويش آگاه نيست بلكه به طور غريزي نيز تمايلي براي اجراي قوانين اجتماعي ندارد.
افزون
بر اين حالت،انسان داراي دو ويژگي حبّ ذات و استخدام طلبي است، يعني قبل از هر چيز به ذات خويش و منافع آن توجّه دارد و طالب است موجودات پيرامون را به نفع خود به خدمت گرفته و از آنها بهره برد.
اين دو ويژگي موجب مي شود كه گرايش نخستين و اوّلي انسان، تأمين منافع فردي و مقدّم نمودن آنها بر مصالح جمعي باشد.
بنابراين انسان، نه تنها در تشخيص مصالح اجتماعي از هر گونه آگاهي غريزي بي بهره است و به طور غريزي مطيع هيچ قانون اجتماعي نيست، بلكه اگر هم با اتّكا به فهم و انديشه محدود خويش و با استناد به تجارب گذشته اش قوانيني را براي سامان دادن به زندگي اجتماعي خود تدوين نمايد به جهت دو ويژگي حبّ ذات و استخدام طلبي، تضميني در عمل نمودن به قوانين و مصالح اجتماعي كه خود تدوين كرده نخواهد داشت و به طور طبيعي در مواقع تزاحمِ مصالح فردي با مصلحت هاي اجتماعي، آنچه در ابتداء مطلوبش واقع خواهد شد، منافع و مصالح فردي بوده و آنها را بر مصالح جمعي مقدّم خواهد دانست.
بدين ترتيب، انسان براي سامان دادن به حيات اجتماعي مطلوب، هم در تشخيص قانوني كارآمد و همچنين در اجراي چنين قانوني، مواجه با نقص و موانع شده و براي سامان دادن به زندگي اجتماعي مطلوب، لازم مي داند كه عاملي بيروني او را مدد نمايد.
به حكم عقل، اين عامل بيروني بايد داراي ويژگي هاي خاصّي باشد،
1 - شناخت كامل انسان.
2 - تشخيص نحوه صحيح روابط انسان با ديگر موجودات و تأثير اين روابط در حيات اجتماعي او.
3 - عدم لحاظ كمترين منافع فردي در تدوين قوانين.
4 -
اطّلاع از حوادث آينده - دور يا نزديك - تا قوانين به طور كامل تدوين يافته و انسان در برابر حوادث آينده آماده و مهيّا گردد.
5 - توانايي ايجاد ضمانت اجرائي نيرومند.
ويژگي پنجم در صورتي حاصل و نتيجه اي مطلوب خواهد داشت كه قانون گذار داراي علم كامل و مطلق باشد. زيرا همان طوري كه اگر انسانِ مبتلا به بيماري صعب العلاج بعد از تحمّل درمان هاي سخت و طاقت فرسا معالجه شود با اينكه دانشِ پزشك را خطا پذير مي داند و يقين به صحيح بودن دستورات او ندارد؛ اما چون علم او را سرآمد تشخيص داده است به دستورات او اهميّت زيادي قائل مي شود و بدون آنكه ناظري بر رفتارها و عملكرد خود داشته باشد؛ براي حفظ سلامتي خويش، دستورات پزشك را مو به مو اجرا مي كند؛ در مورد حيات اجتماعي نيز عاملي كه انسان نحوه صحيح اجتماعي زيستن را يادآور مي شود و دستوراتي در اين راستا بيان مي كند، اگر عِلمي كامل و بي عيب و خطا داشته باشد، خواهد توانست در افراد انگيزه اي قوي براي اجراي مصالح و قوانين اجتماعي ايجاد نمايد. زيرا وقتي انسان براي بهبود اوضاع مزاجي و سلامت جسماني خود، اين گونه در برابر فرامين كسي كه علم او را سرآمد ديگران مي داند مطيع است؛ بي ترديد براي سلامتي و بهبود اوضاع زندگي اجتماعي خود، در اطاعت از دستورات كسي كه داراي «علم مطلق» است، انگيزه اي بسيار قوي خواهد داشت. لذا شرط پنجم براي عامل بيروني در ياري انسان براي سامان دادن به زندگي اجتماعي مطلوب، داشتن علم مطلق است.
حال پرسش اصلي اين است كه آيا مجموع شرايط پنجگانه فوق، براي آحاد بشر قابل تحصيل
است؟!
آيا آحاد بشر، از ابتداي خلقت تا انتهاي آفرينش ياراي درك اين معارف و تحصيل چنين علوم فراگير و نيز تربيت افرادي با انگيزه اي دروني براي اطاعت از فرامين و مصالح اجتماعي را خواهند داشت؟!
به فرض كه قائل شويم، بشر در نهايت، بعد از تكرار خطاها و پشت سر گذاشتن تجارب ناموفق و نتيجه گيري هاي ناصحيح؛ بتواند به يكسري معلومات نسبتاً فراگير و همه جانبه دست يابد؛ سؤال آن است كه چه ميزان از نسل بشر، براي كسب تجربه و پياده كردن آزمون هاي ناموفق، بايد قرباني شوند و در واقع كدام گروه، از انسان هاي عاقل و واقع بين، حاضرند كه خود را داوطلب اين گردونه چند هزار ساله آزمون و خطاي قانون نويسان خطاگر بشري نمايند؟
واقعيّت اين است كه هرگز جوامع انساني به دانشي جامع و همه جانبه كه احاطه كامل بر اين معلومات را داشته باشد نخواهند رسيد و به همين جهت، معمولاً افراد به راحتي حاضر نمي شوند منافع فردي خويش را به خاطر قوانيني كه صرفاً برخاسته از تدوين بشري است، به مخاطره افكنند بلكه تنها به خاطرنظارت ها وكنترل هاي شديد اجتماعي و در نهايت براي حفظ منافع فردي است كه افراد حاضر به اطاعت مي شوند.
بدين ترتيب معلوم مي شود كه فقط، هستي بخش عالَم را شايسته است كه بر اساس «علم مطلق» خويش، اقدام به وضع قوانيني كارآمد و مطلوب براي حيات اجتماعي بشر نموده و انگيزه اي تزلزل ناپذير و پايدار جهت اجراي اين قوانين، در وجود انسان ايجاد نمايد.
همان خالقي كه از يك سو؛ بر اسرار هستي انسان احاطه كامل دارد، بر مصلحت انسان در چگونگي روابطش با موجودات پيرامون او اشراف دارد، و بي نيازي
مطلق اش، او را از تأمين منافع فردي مصون نموده و فرامينش را صرفاً در راستاي تأمين منافع انسان قرار مي دهد.
همو كه احاطه كاملش بر پيشامدها وحوادث آينده، قوانين اش را بي نياز از بازنگري و اصلاح مي نمايد.
و از سوي ديگر؛ به خاطر علم مطلق و آگاهي بي نهايت اش مي تواند انگيزه اي قوي در انسان ايجاد و او را مقيّد به قوانين و فرامين خويش نمايد، هم اينطور كه مي تواند با بيانِ نتايج درخشان عمل به اين قوانين و صدمات سرپيچي از آنها، انگيزه انسان را در مقام عمل بسيار قوي تر نمايد.
آري به حكم عقل، ضروري است كه از ناحيه خداوند عليم و قدير كه جز او كسي شايسته دستگيري انسان نيست؛ مجموعه اي از قوانين، جهت سامان يافتن حيات اجتماعي بشر، تدوين يابد. و از طريق انسان هايي كه با تربيت هاي خاص الهي به كمال انساني رسيده اند، براي جوامع بشري ارزاني شود، و همان انسان هاي برجسته، عهده دار اجراي احكام الهي شوند.
شايان توجّه آن كه مجموعه قوانيني كه از سوي خداوند متعال خصوصاً براي سامان دادن به زندگي اجتماعي مطلوب، ارزاني مي شود ضروري است كه كلّي و در صدد ارائه چارچوب ها بوده باشد، زيرا لازمه بيان تمام قوانين جزئي كه به تدريج و در طول تاريخ، زمينه نياز و اجراء آنها پيدا مي شود نه تنها تدوين ميليون ها جلد منابع احكام و قوانين بوده و براي اعصاري كه هنوز اين حوادث به وقوع نپيوسته است، امري لغو و بيهوده به شمار خواهد آمد؛ بلكه چنين امري به معناي تعطيلي عقلِ بشري و متروك شدن اين توان ارزنده الهي خواهد بود.
از اين رو به طور يقين، قوانين الهي، در راستاي تبيين چارچوب ها،
اصول و خط مشي هاي كلّي مي باشند؛ تا انسان ها با اتّكاء به آن اصول، احكام و قوانين لازم را در پيش آمدها و شرايط مختلف به نحو صحيحي استنباط و استخراج نمايند.
و از آنجا كه انسان هاي عادي در ايفاي چنين رسالت خطيري ممكن است دچار خطا شوند، وجود انسان هاي كاملي كه خود متّصل به منبع علم الهي بوده و مصون از لغزش مي باشند، به عنوان نهايي ترين مرجع، براي رفع اختلافات در تطبيق اصول كلي الهي بر حوادث و پيش آمدها، لازم و ضروري مي باشد. اين افراد مسلماً انبياء الهي و ائمه معصومين عليهم السلام مي باشند.
ائمه معصومين عليهم السلام خود در بيان رسالت خويش در اين رابطه مي فرمودند:
«إنما علينا أن نُلقِي إليكم الأصول و عليكم أن تُفَرِّعُوا»(2)
وظيفه ما بيان اصول و كليات است و برعهده شماست كه با تكيه به اين اصول، فروعات و جزئيات را در موارد خاص بدست آوريد.
اثبات ضرورت دين براساس توجّه انسان به هدف غايي و لزوم دستيابي به آن از ويژگي هاي اساسي انسان عبارتند از:
الف)ويژگي ادراك يا شناخت بر اساس اين ويژگي انسان به دو نوع آگاهي دست مي يابد؛
1 - آگاهي از هستي ها.
2 -آگاهي از بايدها ونبايد ها.
ب)ويژگي ميل يا گرايش
انسان داراي دو دسته اميال و گرايش است:
1 - اميالي كه مشترك با حيوانات است و اميال غريزي خوانده مي شوند.
2 - اميال مختص به انسان كه اميال فطري ناميده مي شوند.
چگونگي فعاليّت ويژگي هاي شناخت و گرايش در وجود انسان بدين ترتيب است كه انسان براساس ويژگي نخست و با تكيه بر بديهيات و امور يقيني خود، به يكسري معلومات به نحو كلّي پي مي برد؛ نظير اينكه مي فهمد زندگي آبرومندانه براي او مطلوب
هست، يا انسان هاي عاقل خود را از خطرات حفظ مي كنند، يا سپاس گذاري از كسي كه به او نيكي كرده نشانه فضيلت انساني است.
بدين ترتيب انسان با داشتن ويژگي شناخت به برخي حقايق به نحو كلّي دست مي يابد، اما نمي تواند مصداق آن امور كلّي را به نحو دقيق و غيرقابل ترديد، تعيين كند لذا تلاش مي كند با تحقيق و پرس و جو به مصاديق آن كليات پي ببرد.
به عنوان مثال اگر ما به مهماني در شهري دور از محلّ زندگي خود دعوت شويم، عقل درك مي كند كه آداب و رسوم آنجا را بايد مراعات و به نحو مطلوبي از ميزبان سپاسگزاري كنيم، اما مصداق آداب معاشرت در فرهنگ اين شهر چيست و اينكه چگونه مي توان سپاسگزار ميزبان شد؟ ترديد داريم و نمي توانيم با اتّكا به فهم خود تشخيص دهيم. بنابراين بايد از ديگران بپرسيم كه آداب و رسوم اين شهر چيست و چگونه از همديگر سپاسگزاري مي كنند.
مثال ديگر؛ دانش آموزي بعد از سپري كردن دوره دبيرستان به فكر آينده است و در اين انديشه كه زندگي راحت و آبرومندانه اي داشته و براي جامعه سودمند باشد؛ در واقع او مي فهمد كه چنين هدفي مطلوب اوست امّا نمي تواند فقط با تكيه بر استدلال هاي ذهني خود مسير، خاصّي را تعيين كرده و آن را رمز موفقيّت و پيروزي بداند لذا بايد از ديگران كسب اطلاعات كند و در تعيين مصداق از تجربيات ديگران بهره مند شود.
بنابراين يكي از مشكلات عمده انسان، تشخيص درست مصداق هاست و بدين منظور لازم است از اطلاعات و منابعي كه بتواند او را به نحو شايسته اي راهنمايي كنند، استفاده كند؛ و در اين كار بايد
دقت كند كه هرگونه سهل انگاري و اعتماد بر اطلاعات سطحي و نادرست ممكن است انسان را دچار خطا كرده و به كاري مخاطره آميز يا لااقل بي فايده وادارد.
اگر انسان، در حدّ اطمينان يا ظنّ قوي به درستي مصداقي خاص پي برد؛ سپس نوبت به ارزش گذاري اعمال مي رسد.
در اين مرحله، انسان با در نظر گرفتن هدفِ شناخته شده، درستي و نادرستي كارهاي خويش را معيّن مي كند، و سعي مي كند به طور عاقلانه و با پرهيز از افراط و تفريط، بايد و نبايدهايي را براي خود ترسيم نمايد تا بدين وسيله مسير درستي را براي نيل به هدف و كسب مصداق شناخته شده خود بپيمايد.
همزمان با ارزش گذاري اعمال و عمل به بايدها و نبايدها، تمايلات غريزي، انسان را دچار كشمكش هاي دروني مي كند، زيرا از يك سو، انسان در صدد است تا براساس بايدها و نبايدهايي كه تشخيص داده نظم خاصي به رفتارهاي خود داده و كارهايي را انجام و برخي ديگر را ترك كند و به خواهش هاي طبيعي وغريزي مطابق با شرايط كنوني، توجه كند و از سوي ديگر، تمايلات غريزي خصوصاً وقتي كه با پاسخ هاي گوناگون محيطي مورد تقويت و تأييد قرار مي گيرند، هيچ حدّي را بر نمي تابند و انسان را تا حدّ اشباع دعوت به ارضاء مي كنند.
در حقيقت انسان با دو دغدغه عمده مواجه مي شود؛ يكي مصلحت دستيابي به هدفي شناخته شده و لزوم پيمودن مسيري درست براي دستيابي كامل و بي عيب و نقص به آن هدف و ديگري دعوت هاي سيري ناپذير غرايز و نيازهاي طبيعي.
اين كشمكش دروني، علاوه بر اينكه ممكن است انسان را در تشخيص درست بايدها و نبايدها و ارزش گذاري
صحيح اعمال، دچار ترديد و خطا نمايد و او را از توجه همه جانبه به ابعاد مختلف هدف باز دارد؛ بلكه مي تواند در مقام عمل وي را مجبور به عقب نشيني كرده و از ادامه راه مأيوس و منصرف سازد.
فرض كنيد، دانش آموز مورد مثال كه در صدد ترسيم آينده اش بود، بر اساس تحقيقات و مشورت با ديگران، فهميد كه مصداق زندگي مطلوب و آرماني او، كسب مدارج عالي علمي است، اين جوان در پي چنين شناختي، تلاش مي كند كه بايدها و نبايدهاي خاصي را ترسيم نموده و ميزان درستي و نادرستي رفتارهاي خويش را تعيين كند.
وي به طور عمده با سه مشكل اساسي مواجه است؛ نخست آنكه چون صحت اين هدف را نه با تكيه بر بديهيات عقلي، بلكه با بهره گيري از اطلاعات پيرامون خود كسب كرده است، نمي تواند به طور حتم، اذعان به صحت آن نمايد و همين امر ممكن است عاملي براي ترديد و ضعف انگيزه در وي شود.
دوم آنكه، تشخيص صحيح راه و پرهيز از افراط و تفريط در هنگام تعيين بايدها ونبايدها و ارزش گذاري اعمال است.
و مشكل اساسي سوم، اينكه چون اطاعت از اين بايدها و نبايدها با طبيعت جواني او چندان سازگار نيست؛ در عمل با موانع و مشكلاتي خصوصاً وقتي كه محيط پاسخ هاي گوناگوني براي تمايلات غريزي او فراهم نموده است روبه رو مي شود.
با اين توضيحات روشن مي شود كه انسان در تعيين هدف و رسيدن به آن از سه جهت، دچار نقص و محدوديت بوده و احتمال لغزش در او وجود دارد:
1 - محدوديّت در تشخيص صحيح و درست مصاديقِ امور مطلوب و عدم اطمينان از
كسب شناختي بي عيب و نقص.
2 - محدوديّت در تشخيص بايدها و نبايدها و تعيين صحيح ميزان مطلوبيت افعال در سنجش با هدف.
3 - محدوديّت و لغزش در فائق آمدن بر كشش هاي غريزي كه انسان را وادار به خروج از چارچوب بايدها و نبايدهايي مي كند كه براي اعمال خود ترسيم كرده است.
حال انسان واقع نگر وقتي خود را براي دست يابي به اهداف عادي زندگي، نظير آنچه كه در مثال فوق مطرح كرديم، اين گونه مواجه با موانع و مشكلات جدي مي بيند؛ در مورد هدف نهايي - كه به خاطر آن آفريده شده و رسيدن به آن را مهمّ ترين دغدغه خود مي داند - به طور حتم اين نگراني را دارد كه اولاً چگونه قادر خواهد بود كه آن هدف اصلي را به نحو شايسته و صحيح بشناسد و ثانياً در رسيدن به آن، بهترين و امن ترين راه را انتخاب و با صلابت به سمت آن حركت نموده و موانعِ غريزي و محيطي را از پيش رو بردارد؟ اين در حالي است كه با اتّكا به فهم خود يا تجارب افرادي نظير خود، نه مي تواند مصداق آن هدف متعالي را به طور دقيق تعيين كند و نه مي تواند مسير رسيدن به آن را به دقّت معيّن نمايد و نه مي تواند كشش هاي غريزي خود را به نحوي كه لازم است، كنترل كند.
لذا در نظر انسان واقع نگر، خداوند كه انسان را براي غايتي مهمّ - كه جز سعادت حقيقي نيست - آفريده و از چيستي آن آگاه است؛ اگر او را از يك سو در شناخت حقيقيِ هدف، راهنمايي نكرده و به حال خود رها كند و از
سوي ديگر در مقام عمل و تعيين درستي و نادرستي كارها و تشخيص بايدها و نبايدهايي كه مي تواند انسان را به آن مقصد حقيقي رهنمون شوند، توصيه هايي در اختيار او قرار ندهد و در مورد مضرّات توجّه بي حدّ و اندازه به گرايش هاي غريزي و نحوه ارضاء صحيح آنها او را آگاه نكند؛ آفرينش خداوند كاري لغو و عبث خواهد بود.
اما عقل حكم مي كند كه آفريدگارِ انسان - كه به يقين حكيم مطلق است و عاري از هر گونه «جهل، ترس، بخل و ضعف» است و بر تمام ضعف ها و نقص هاي انسان در راه يابي به سعادت واقعي واقف است و مي تواند او را در نيل به خوشبختي پايدار، دست گيري نمايد - به طور حتم او را هم در پي بردن به مصداق حقيقي سعادت، دست گيري مي كند و هم در فهم بايدها ونبايدهايي كه انسان را به سعادت مي رساند، هدايت نموده و در كنترل و فائق آمدن بر گرايش هاي غريزي كه گاه بواسطه پاسخ هاي محيطي به شدت مورد تقويت مي باشند؛ او را راهنمايي مي نمايد.
بدين ترتيب عقل ضروري مي داند كه از ناحيه خداوند، مجموعه اي از معارف كه در بردارنده اين شناخت ها بوده باشد، در اختيار انسان قرار گيرد. يعني عقل فرستادن مجموعه اي به نام «دين» را از ناحيه خداوند ضروري مي داند.
اثبات ضرورت دين بر اساس تكامل اختياري انسان در اين برهان توجه به مقدمات سه گانه زير ضروري است:
مقدمه اول: هر موجودي در مسيري خاص، در حال تكامل است و انسان نيز مسير ويژه اي براي تكامل دارد.
مقدمه دوم: طيّ مسير تكاملي در انسان به صورت غريزي، مانند ديگر جانداران نيست بلكه به واسطه افعال اختياري
او مي باشد.
مقدمه سوم: طيّ مسير تكاملي از روي اختيار، منوط به شناخت دقيق مسير است وشناخت هاي عادي ومتعارف انسان كه از همكاري حس و عقل حاصل مي شود؛ براي تعيين صحيحِ مسيرِ تكامل، كافي نيست؛ چرا كه به حكم عقل حصول چنين شناختي در گرو داشتن ويژگي هاي زير مي باشد:
1 - اشراف كامل بر ويژگي هاي انسان اعم از روحي و جسمي.
2 - اشراف كامل بر شرايط حيات اجتماعي انسان و نحوه صحيح رابطه با همنوعان.
3 - توان تنظيم صحيح رابطه انسان با خود و طبيعتِ پيرامون وآفريدگار عالم وآگاهي از چگونگي تأثيرات اين روابط، بر سير تكاملي انسان.
4 - آگاهي ازمصلحت هاي واقعي انسان وتوان تشخيص مصلحت مهمّ تر درمواقع تزاحم مصلحت ها.
در مورد ويژگي چهارم گفتني است كه چون مسير تكامل انسان داري مقاطعي است و درنگ در هريك از اين مقاطع و بهره مندي از آنها به مقداري كه انسان را از ادامه سفر و رسيدن به مراتب بالاتر باز ندارد، به مصلحت انسان است؛ و از آنجا كه انسان به كلّ مسير، اشراف كامل نداشته و نمي تواند ميزان صحيح و واقعي اين مصلحت ها را تشخيص داده و به مصلحت اهم، در مواقع تزاحم مصلحت ها به طور كامل واقف شود؛ لازم است: اولاً براي او، ميزان مصلحت هر يك از مقاطع سفر روشن شود و ثانياً در مواقع ترديد و تزاحمِ مصلحت ها، از مصلحت اقوي و مهمّ تر با خبر گردد.
به عبارتي ديگر انسان در سير تكاملي خود مي بايست، گام به گام، پله هاي ترقي را طي كند و در هر يك از مراحلِ پيشرفت و ترقي، لازم است كه توشه لازم را براي رسيدن به مراحل بعدي اخذ نمايد،
بدين منظور در ابتدا بايد از ميزان توشه اي كه بايد در هر مرحله اندوخته و خود را براي صعود به مرحله بعدي آماده كند، آگاهي بيابد، و ثانياً به گونه اي از مصلحت و چگونگي مراحل بعدي آگاه شود كه مصلحت و بهره نقد و كافي در هر مرحله، او را از توجّه به مصلحت ها و بهره هاي مراحل بعدي غافل نسازد.
بنابراين، براي شناخت دقيق مسير تكامل، احراز چهار شرط اساسي لازم و ضروري است.
اما به طور مسلّم، انسان قادر نيست كه مجموع اين شرايط را از طريق ابزارهاي معرفتي خود، يعني حسّ و عقل دريابد.
انسان قادر نيست كه بر ويژگي هاي روحي وجسمي خويش به طور كامل اشراف داشته باشد.
انسان قادر نيست كه بر نحوه صحيح رابطه خويش با همنوعان اشراف كامل پيدا كند.
انسان هرگز قادر نيست تنظيمي صحيح و رابطه اي درست،نسبت به خود و طبيعتِ پيرامون و آفريدگار عالم ايجاد نمايد و توان آگاهي از چگونگي تأثيرات اين روابط بر سير تكاملي خود را ندارد.
انسان قدرت شناخت كامل بر كلّ مسير تكامل را نداشته و ميزان مصلحت و بهره هريك از مقاطع را به درستي نمي تواند تعيين كند.
از اين رو مقتضاي حكمت خداوند آن است كه راه ديگري وراي حسّ و عقل براي شناخت همه جانبه ويژگي ها و شرايط مسير تكامل انسان، در اختيار بشر قرار دهد و از آن طريق وي را در اين امر مهمّ ياري نمايد. و آن همان راه وحي است كه در اختيار انبياءعليهم السلام مي باشد.
بدين ترتيب، لزوم ارسال انبياء كه آنان با بهره گيري از آموزه هاي وحياني ودر قالب مجموعه اي از معارف (دين)، هدايت گر بشر در رسيدن به تكامل واقعي مي باشند
استنباط مي شود.
1. فطرت حقيقت جوي انسان همواره در جست و جوي پاسخي عالمانه و دقيق در مورد حقيقتِ «انسان»، «مبدأ»، «وظايف» و «فرجام» خويش است و آشنايي درست با اين حقايق از نيازهاي فطري و ضروري انسان مي باشد، امّا پاسخ هاي ناشي از فهمِ محدود انسان نارسا و ناتمام است و هرگز نمي تواند فطرت حقيقت جوي انسان را قانع كند.
البته اين نياز فطري در مورد انسان هايي است كه ميل به حقيقت را در وجود خويش از بين نبرده، و خود را موجودِ انديشمندي مي دانند كه هرلحظه در برابر انواع خواهش هاي دروني و مطالبات بيروني، مي خواهند بهترين و درست ترين را انتخاب كنند و مي كوشند با يافتن حقايق، موضع گيري ها و انتخاب هاي خود را با صحيح ترين معيارها منطبق نمايند. در وجود چنين انسان هايي، گرايش به حقيقت خاموش نيست و دايم آنان را در تكاپوي كشف حقايق برمي انگيزاند و تا يافتن پاسخي قانع كننده، آرام و قرار نمي گيرد.
2. دو ويژگي انسان يعني هستي گرايي و طلب هدفي ارزنده كه اميد به آن تحمل سختي ها و مرارت هاي زندگي را براي انسان سهل و گوارا نمايد، و تهي بودن حيات دنيوي از پاسخي شايسته به اين دو نياز اساسي، هر انسان واقع نگري را به وجود حياتي ديگر واقف مي سازد. حياتي كه از يك سو به جهت ابدي و جاودانه بودنش ظرف مناسبي براي پاسخ به هستي طلبي وميل به بقاء انسان مي باشد و از سوي ديگر به جهت پاداش هاي ارزنده اش، سزاوار دلبستگي انسان بوده و اميدِ دست يابي به آن آرامش حقيقي را براي او به ارمغان مي آورد.
انسانِ واقع بين با چنين باوري، با تمام وجود مي خواهد آن وادي را بشناسد، با شرايط
و ويژگي هاي آن آشنا شود و بداند كه براي دست يابي به آرامش واقعي و پاداش هاي گران سنگ آن چه بايد كرد.
امّا انسان هرگز با اتكا به فهم و عقل محدود خويش از چگونگي چنين حياتي نمي تواند مطلع شود.
3. انسان موجودي است اجتماعي، امّا نه تنها در تشخيص مصالح اجتماعي از هرگونه آگاهي غريزي بي بهره است و به طور غريزي مطيع هيچ قانون اجتماعي نيست، بلكه اگر هم با اتكا به فهم و انديشه محدود خويش و با استناد به تجارب گذشته اش قوانيني را براي سامان دادن به زندگي اجتماعي خود تدوين نمايد به جهت دو ويژگي «حب ذات» و «استخدام طلبي» تضميني در عمل نمودن به قوانين و مصالح اجتماعي كه خود تدوين كرده است نخواهد داشت و به طور طبيعي در مواقع تزاحمِ مصالح فردي با مصلحت هاي اجتماعي، آنچه در ابتداء مطلوبش واقع خواهد شد، منافع و مصالح فردي بوده و آنها را بر مصالح جمعي مقدم خواهد نمود.
بدين ترتيب، انسان براي سامان دادن به زندگي اجتماعي مطلوب لازم مي داند كه عاملي بيروني او را مدد رسانده و چارچوب ها و خط مشي هاي صحيح و اصولي را براي حيات اجتماعي انسان ترسيم نمايد. به حكم عقل، اين عامل بيروني بايد داراي ويژگي هاي خاصي باشد، از قبيل: «شناخت كامل انسان»، «تشخيص نحوه صحيح روابط انسان با ديگر موجودات و تأثير اين روابط در حيات اجتماعي او»، «عدم لحاظ كمترين منافع فردي در تدوين قوانين»، «اطلاع از حوادث آينده دور يا نزديك تا قوانين به طور كامل تدوين يافته و انسان در برابر حوادث آينده آماده و مهيا گردد» و «توانايي ايجاد ضمانت اجرايي نيرومند».
واقعيت آن است
كه آحاد بشر، از ابتداي خلقت تا انتهاي آفرينش، با اتكا به ابزارهاي معرفتي خويش ياراي درك اين معارف و تحصيل چنين علوم فراگير و نيز تربيت افرادي با انگيزه اي دروني براي اطاعت از فرامين و مصالح اجتماعي را نخواهند داشت.
4. انسان به طور معمول در تعيين اهداف زندگي و رسيدن به آنها از سه جهت دچار نقص و محدوديت بوده و احتمال لغزش در او وجود دارد:
الف) در تشخيص صحيح و درست مصاديقِ امور مطلوب و اطمينان از كسب شناختي بي عيب و نقص.
ب) در تشخيص بايدها و نبايدها و تعيين ميزان مطلوبيت كارها در سنجش با هدف.
ج) در فايق آمدن بركشش هاي غريزي كه انسان را به خروج از چارچوبِ بايدها و نبايدهايي وامي دارد كه براي رسيدن به اهداف شناخته شده بر اعمال خود ترسيم كرده است.
اين محدوديت ها براي انسان واقع نگر، در مورد هدف نهايي كه به خاطر آن آفريده شده و رسيدن به آن مهم ترين دغدغه اوست به طور حتم اين نگراني را ايجاد مي كند كه اولاً چگونه قادر خواهد بود با دركِ محدود و خطاپذيرش، هدف نهايي را به نحو شايسته و صحيح بشناسد و ثانياً در رسيدن به آن، بهترين و امن ترين راه را انتخاب و با تعيين بايدها و نبايدهاي صحيح براعمال خود با صلابت به سمت هدف حركت نموده و موانعِ غريزي و محيطي را از پيش رو بردارد؟
5. طي مسير تكاملي در انسان به صورت غريزي، مانند ديگر جانداران نيست بلكه به واسطه افعال اختياري او مي باشد، و طي مسير تكاملي از روي اختيار، منوط به شناخت دقيق مسير است. امّا شناخت هاي عادي و متعارف انسان كه از
همكاري (حسّ و عقل) حاصل مي شود؛ براي تعيين صحيح مسيرِ تكامل كافي نيست؛ زيرا به حكم عقل حصول چنين شناختي در گرو شرايطي است، از قبيل: «اشراف كامل بر ويژگي هاي انسان اعم از روحي و جسمي»، «اشراف كامل بر لوازم حيات اجتماعي انسان و نحوه صحيح رابطه با همنوعان»، «توان تنظيمِ صحيح رابطه انسان با خود و طبيعتِ پيرامون و آفريدگار عالم وآگاهي از تأثيرات اين روابط، بر سير تكاملي انسان» و «آگاهي از مصلحت هاي واقعي انسان و توان تشخيص مصلحت مهم تر در مواقع تزاحم مصالح» به طور مسلم، انسان قادر نيست كه مجموع اين شرايط را از طريق ابزارهاي معرفتي خود، يعني حسّ و عقل در يابد.
حال با توجه به موارد پنج گانه فوق، كه هريك به نوعي درصدد بازنمايي نارسايي ابزارهاي معرفتي (حسّ وعقل) در ابعاد مختلف مي باشند؛ ثابت مي شود كه «دين» به عنوان مجموعه معارفي از سوي خداوند، كه در بردارنده رهنمودها و راهكارهاي مطمئن و خطاناپذير براي تكميل وجبران نقايص معرفتي بشر مي باشد جايگاهي بي بديل و جايگزين ناپذير داشته و كنار نهادن آموزه هاي آن از عرصه هاي فردي و اجتماعي انسان، انديشه اي باطل و بي اساس مي باشد، و نمي توان ادعا كرد كه به هر ميزان متفكران و انديشمندان در سايه رشد علمي و عقلي به نيازهاي بشر پاسخ داده و مشكلات او را از طريق راه حلّ هاي روان شناختي و جامعه شناختي حل مي كنند، عرصه دين تنگ تر و محدودتر مي شود.
بنابر اين نمي توان دوراني فرض كرد كه راهكارهاي ديني در زمينه هاي مختلف، متروك و شيوه هاي بشري جايگزين آن شده و انسان مستقل از هدايت هاي فرا بشري، امور خود را تدبير كند. بلكه شيوه ها
و راه كارهاي ارزنده بشري كه محصول تجارب گذشته و پيشرفت علوم و فنون در زمينه هاي مختلف مي باشد لازم است در چارچوب دستورات ديني و با حفظ حريم الهي، ياري گر انسان در پيمودن مسير سعادت و رستگاري واقعي بوده باشد.
دعا و نيايش و نماز
نام كتاب قيمت آداب و اعمال زيارتگاه در سوريه 7000
ادعيه و زيارات امام زمان عليه السلام 2000
ارتباط با خدا
6500
از خدا چه بخواهيم 5000
اهميت اذان و اقامه 6000
اهميت نماز جمعه و آداب آن از ديدگاه امام علي عليه السلام 3000
ترجمه حديث عنوان بصري 1000
ختم سوره هاي يس و واقعه 5000
دستوراتي از قرآن 28000
ربيع الاسابيع 25000
زيارت ناحيه مقدّسه 4500
فضيلت خواندن سوره هاي قرآن(مشكاةالانوار)
15000
گنجينه نور و بركت 4500
نماز شب 1000
هديه احمديه 1200
هديه احمديه 3500
تاريخ مسجد مقدّس جمكران نام كتاب قيمت آئينه اسرار حديث بناي مسجد مقدّس جمكران 6000
تاريخچه مسجد مقدس جمكران (فارسي)
5000
تاريخچه مسجد مقدس جمكران (فارسي)
2500
مسجد مقدس جمكران تجلّيگاه صاحب الزمان عليه السلام 15000
پيامبرصلي الله عليه وآله نام كتاب قيمت اوصاف الرسول (اسامي و القاب)
16000
پيامبراعظم صلي الله عليه وآله و تروريسم و خشنونت طلبي 2500
پيامبراعظم صلي الله عليه وآله و جهاد و برده داري 2000
پيامبراعظم صلي الله عليه وآله و حقوق اقليت ها و ارتداد
3000
پيامبراعظم صلي الله عليه وآله و حقوق زن 4500
پيامبراعظم صلي الله عليه وآله و صلح طلبي 2500
تاريخ پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم (دو جلد)
65000
چهل حديث برگزيده از پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله 4500
حكومت بر دل ها اولين و آخرين خطبه پيامبرصلي الله عليه وآله 6000
راه و رسم زندگي در كلام پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله 5000
روزشمار تاريخ پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله 10000
محمد رسول اللَّه 4000
امام علي و حضرت زهراعليهما السلام نام كتاب قيمت امامت و ولايت حضرت علي عليه السلام 15000
با اولين امام در
آخرين پيام 3500
تاريخ اميرالمؤمنين عليه السلام (دو جلد)
90000
علي عليه السلام مرواريد ولايت 2500
حكومت و رهبري از منظر نهج البلاغه 10000
فدك ذوالفقار فاطمه عليها السلام 13000
مام فضيلت ها
30000
امام حسين عليه السلام نام كتاب قيمت از زلال ولايت 16000
تاريخ سيد الشهداءعليه السلام 55000
حكمت هاي جاويد
13000
خزائن الاشعار (مجموعه اشعار)
48000
در كربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)
58000
دلشده در حسرت ديدار دوست 3500
رسول ترك (آزادشده امام حسين عليه السلام)
12000
سحاب رحمت 63000
عاشورا تجلّي دوستي و دشمني 22000
منشور نينوا
48000
نهج الكرامة
20000
ياران باوفا و شهيدان بي همتا
3500
اهل بيت عليهم السلام نام كتاب قيمت آخرين خورشيد پيدا
6500
امام رضاعليه السلام در رزمگاه اديان 8500
پرچمدار نينوا
16000
پيشوايان معصوم (زندگينامه چهارده معصوم)
45000
دفاع از حريم امامت و ولايت(مختصر شب هاي پيشاور)
10000
شرح زيارت جامعه كبيره(ترجمه الشموس الطالعة)
58000
عمه سادات 6500
كهكشان راه نيلي (مجموعه اشعار)
4500
ماه مدينه 4000
ويژگي هاي حضرت زينب عليها السلام 25000
امام مهدي عليه السلام نام كتاب قيمت آخرين پناه 6000
آن آشنا آمد
3000
آيين انتظار (مختصر مكيال المكارم)
15000
ارتباط معنوي با حضرت مهدي عليه السلام 15000
امامت، غيبت، ظهور
6500
امامت و غيبت از ديدگاه علم كلام 5000
امام مهدي در كلام امام علي عليهما السلام(چهل حديث)
2000
اميد آخر
5000
انتظار از ديدگاه روايات اهل بيت عليهم السلام 13000
انتظار بهار و باران 3000
انتظار چيست؟ منتظر كيست؟
4000
انتظار و انسان معاصر
4000
اوصاف المهدي (اسامي و القاب)
15000
اولين هاي مهدويت 4500
او هرجا كه هست مرا دوست دارد
3000
بامداد بشريت 11000
پايان انتظار
5500
پرچم هدايت 13000
تشرف يافتگان (دفتر اوّل)
7500
تشرف يافتگان (دفتر دوم)
9000
تشرف يافتگان (دفتر سوم)
7000
تشرف يافتگان (دفتر چهارم)
7000
تكاليف بندگان نسبت به امام زمان عليه السلام 24000
ترجمه كتاب الغيبة شيخ طوسي 58000
تمناي وصال 3500
جزيره خوشبختي 3000
جلوه هاي پنهاني امام عصرعليه السلام 9500
چگونگي دعا براي تعجيل فرج امام عصر عليه السلام 6000
چگونه امام زمان عليه السلام را ياري كنيم؟
6000
حضرت مهدي عليه السلام فروغ تابان ولايت 21000
خورشيد غايب (مختصر نجم الثاقب)
12000
خوشه هاي طلايي (مجموعه اشعار)
16000
دارالسلام 35000
داستان هايي از امام زمان عليه السلام 20000
داغ شقايق (مجموعه اشعار)
8500
در آسمان عشق
3500
در جستجوي نور
4500
ذخيره خدا
2500
ذكر نور در حضور مشتاقان ظهور
24000
زمان و مكان دعا براي حضرت صاحب الزمان عليه السلام 9000
سخنراني مراجع در مسجد جمكران 4000
سرود سرخ انار
5000
سقا خود تشنه ديدار
2000
سيماي امام مهدي عليه السلام در شعر عربي 15500
سيماي جهان در عصر امام زمان عليه السلام 95000
سيماي مهدي موعود در آئينه شعر فارسي 18500
شرح چهل حديث حضرت مهدي عليه السلام 7000
شناخت حقوق و مراحم حضرت مهدي عليه السلام 5000
صبح فرا مي رسد
6000
صفاي دل 6500
ظهور حضرت مهدي عليه السلام از ديدگاه اديان 38000
العبقري الحسان في احوال مولانا صاحب الزمان 420000
عريضه نويسي 8000
عطر سيب 3500
عطر ياس 7500
علي عليه السلام و پايان تاريخ 11000
فريادرس 5500
فوز اكبر
9000
كرامات المهدي عليه السلام 5500
كرامت هاي حضرت مهدي عليه السلام 10000
كلمات قصار امام زمان عليه السلام 9000
كمال الدين و تمام النعمة (دو جلد)
100000
گردي از رهگذر دوست (مجموعه اشعار)
30000
گفتمان مهدويت 15000
گوهرهاي ناب در كلام امام زمان عليه السلام 28000
مسافر گمشده 2000
مفرد مذكر غائب (نمايشنامه)
5000
مكيال المكارم (دو جلد)
72000
منجي موعود از منظر نهج البلاغه 4000
مهدي عليه السلام تجسم اميد و نجات 10000
مهدي منتظرعليه السلام در انديشه اسلامي 18000
مهدي موعود در كلام پيامبر محمود
5000
مهدي موعودعليه السلام (دو جلد)
120000
مهربان تر از مادر
5000
مهر بيكران 9000
ميثاق منتظران «1» شرح زيارت آل ياسين 8000
ميثاق منتظران«2» شرح زيارت آل ياسين 10000
ناپيدا ولي با ما (فارسي) ويژه دانش آموزان 3000
نامه هاي جوانان به امام زمان عليه السلام 6000
نامه هاي دختران به امام زمان عليه السلام 6000
نامه هاي نوجوانان به امام زمان عليه السلام 5000
نتيجه دعا براي فرج حضرت مهدي عليه السلام 17000
نجم الثاقب (دو جلدي)
75000
نشانه هاي ظهور او
16000
نشانه هاي يار و چكامه انتظار
6000
نشانه هايي از مهدي عليه السلام 10000
نياز جهان به امام زمان عليه السلام 5000
و آن كه ديرتر آمد
4500
وظايف منتظران 2500
وعده ديدار
6000
ويژگي هاي امام زمان عليه السلام 28000
هزار و يك نكته پيرامون امام زمان عليه السلام 45000
همراه با مهدي منتظر
9000
يا اباصالح 2000
ياد مهدي عليه السلام 22000
يار غائب از
نظر (مجموعه اشعار)
30000
پاسخ به شبهات نام كتاب قيمت اسلام شناسي و پاسخ به شبهات 45000
امام شناسي و پاسخ به شبهات (قرآن)
48000
امام شناسي و پاسخ به شبهات (حديث)
55000
دفاع از تشيع و پاسخ به شبهات 30000
سلفي گري (وهابيت) و پاسخ به شبهات 50000
غديرشناسي و پاسخ به شبهات 20000
مرجعيت ديني اهل بيت عليهم السلام و پاسخ به شبهات 41000
موعودشناسي و پاسخ به شبهات 47000
نگاهي به مسيحيت و پاسخ به شبهات 20000
واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات 22500
اهل بيت عليهم السلام از ديدگاه اهل سنّت 11000
سلسله مباحث مهدويت نام كتاب قيمت اماكن مقدسه مرتبط با حضرت مهدي عليه السلام 3000
امامت در سنين كودكي 3000
امامت و غيبت 5000
بررسي دعاي ندبه 3500
تولد حضرت مهدي عليه السلام 7000
حكومت حضرت مهدي عليه السلام 4000
دفاع از مهدويت 6500
دكترين مهدويت تنها راه نجات بشر
5000
علايم ظهور
6000
غيبت صغري 5000
غيبت كبري 7500
فلسفه حكومت عدل جهاني 3500
قرآن و ظهور حضرت مهدي عليه السلام 5000
منجي از ديدگاه اديان 6500
مهدويت و جهاني سازي 3500
نظريه پردازي درباره آينده جهان 7000
وجود امام مهدي عليه السلام از منظرقرآن و حديث 5000
وجود امام مهدي عليه السلام در پرتو عقل 6000
وظايف ما در عصر غيبت 6500
هنگامه ظهور
5000
سلسله مباحث شناخت وهابيت نام كتاب قيمت ابن تيميه، مؤسس افكار وهابيت 12000
برپايي مراسم جشن و عزا
7500
توسل از ديدگاه وهابيان 2500
خدا از ديدگاه وهابيان 5000
زيارت قبور از ديدگاه وهابيان 11000
شناخت سلفي ها (وهابيان)
7500
فتنه وهابيت 3000
مباني اعتقادي وهابيان 12000
موارد شرك از ديدگاه وهابيان 7500
كودكان نام كتاب قيمت آشنايي با چهارده معصوم(1 و 2)
8000
آموزش وضو و نماز (كودكان/مصور)
6500
بهتر از بهار
4000
مجموعه زندگي چهارده معصوم(محمدصلي الله عليه وآله)
7000
مجموعه زندگي چهارده معصوم(امام علي عليه السلام)
7000
مجموعه زندگي چهارده معصوم(حضرت زهراعليها السلام)
7000
مجموعه زندگي چهارده معصوم(امام حسن عليه السلام)
6500
مجموعه زندگي چهارده معصوم(امام حسين عليه السلام)
6500
اخلاقي، تربيتي نام كتاب قيمت آثار گناه در زندگي و راه جبران
20000
اخلاق عملي 20000
حلية المتقين 40000
درس هايي از طبيعت 6000
عبرت هاي ماندگار
9000
فرهنگ اخلاق 38000
فرهنگ تربيت 30000
فرهنگ صفات 50000
قصه هاي تربيتي 9000
مباني تربيت و شاخصه هاي مهم در برنامه ريزي مدارس 5000
معلم محبوب شرايط مقبول مدرسه مطلوب 4000
شرح حال نام كتاب قيمت آقا شيخ مرتضاي زاهد
15000
بدر مشعشع در احوال موسي مبرقع 4000
تولدي نو (نقد مسيحيت)
14000
روزنه هايي از عالم غيب 25000
سياحت غرب 10000
كتاب هاي ديگر
نام كتاب قيمت اسرار مناسك حجّ 12000
دين و آزادي 22000
رجعت يا حيات دوباره 15000
عالم ذر
15000
فرهنگ درمان طبيعي بيماري ها
30000
مدينه فاضله در پرتو امر به معروف ونهي از منكر
5000
منازل الآخرة (زندگي پس از مرگ)
15000
كتاب هاي اين انتشارات بدون هزينه پستي به آدرس شما ارسال مي گردد.
قم - مسجد مقدس جمكران: صندوق پستي: 617
تلفن: 7253700 نمابر: 7253340 - 0251
شماره حساب:
بانك ملت، قم شعبه جمكران، كد 5/8785، جاري 3/500
بانك رفاه كارگران، قم شعبه آذر، كد 822، جاري 300939
1) نهج البلاغه،خطبه هشتادو هفتم 2) الحر العامله، محمّد بن الحسن؛ وسائل الشيعه، ج 18، ص 41.